هفته ای که الان تموم شده رو هیچ وقت فراموش نمیکنم
با تمام بدی ها و خوشی هاش
با تمام ریدن ها و خنده ها
از همون اولین روزش تا امروز
هر روزش با تو بهترین بود واسم
کنارت ارامش داشتم
الان که دلم گرفته میخام از این شبا و روزا بنویسم تا با یادشون شاد بشم
شنبه رفتیم بابلرود راه رفتیم و اهنگ خوندیم
مثه چندتا دیوونه
مثه ادم های رد داده
ادم یه وقتایی باید رد بده
یه شنبه خابیدیم زیاد
کنارت خابیدم
بعدش پا شدیم رفتیم پیتزایی
و خوشحال بودی از این که به برنامت و تفریحاتت رسیدی
از همون شب تصمیم گرفتم کل هفته رو بتریم
شبش نشستیم تا ساعت ۶ کص گفتیم و یه بخشیش رو حرف جدی زدیم
حرف زدیم گریه کردیم مشکل حل کردیم و خندیدیم
فردتش من کلاس داشتم
بعدش رفتیم پینت بال
قصد پینت بال نداشتیم ولی انقدر خوش گذشت که اصن قصد و تصمیمامون یادمون رفت
تو ماشین با بچه ها ۸ نفری نشستیم
با تمام سختی هاش
خیلی حال داد و یه جا نزدیک بود پلیس ببینه ما رو ولی خب شانس اوردیم
بعدش رفتیم ژوتم و اون قضیه که اصن نمیخام بهش بپردازم
چون اعصابمو میریزه بهم
شبش هم بازم تا ۳ اینا بیدار بودیم و حرف زدیم
فرداش تا ۳ خواب بودیم بعدش پا شویم رفتیم بازار و جگرکی
شبش پانتومیم بازی کردیم
و بیشترین خندهها رو داشتیم
از سوتی های زینب تا پوکر فیسی های نگین و کص بازی های سروناز
برای مثال:دومیسش
ساحل دریای دانشجویان دانشگاه مازندران
گل توی دروازه
بحث پاکن و نیاز ها
تا ۴ نخابیدیم
نمیخاستم بخابم تا وقتی کنارشم
میخاستم از لحظاتم استفاده کنم
میخاستم دستاشو داشته باشم
فرداش ۶ صبح رفتیم ارامش تا بازی های بسکتبالو ببینه
بعدش با هم رفتیم سر کلاسش
بعدشم اومدیم بابل کافه فوتبال مثه همیشه
و بدتر از همیشه وقت رفتن و ۴شنبه ها
رفتیم ,رو ,های ,ها ,هفته ,بازی ,که اصن ,ها و ,تا ۳ ,بازی های ,و یه
درباره این سایت